امــه مطلب …
.
زن ، آدم نــیست ؛ حواسـت !
.
.
.
بعضی ها با هم جفـتند ولـی جـور نیستند !
.
.
.
کرم شب تاب ، چراغ قوه حیوانـــات است….
.
.
.
بــرای اینکه ســر بسته حرف بزنم ، سرم را دستمال بستم …
.
.
.
با کیش چشمـــانت ، دلم مــات شد !
.
.
.
نـــیمه پر لیوان را دیدم ، خالی خالی بـــود
.
.
.
یکی حواســـشو جمع میکنه میبره جای دیگه پهن می کنه ….
.
.
.
خیلی از مــعتادها تابلو هستند امــا ارزش هنری نــدارند.
.
.
.
شـــیر باغ وحش چــکه می کرد !
.
ادامه کاریکلماتور ها در ادامــه مطلب …
.
دکتر عاشق ، قرص ماه را به ســـیاهی شب تجویز کرد.
.
.
.
سرفه های آدم دلشکسته ، صـــدای خرده شیشه می دهد.
.
.
.
عده ای قانون را پیاده میکننــد که خود سوار شوند.
.
.
.
ای کـــاش شطرنج تنها یک شاه داشت ، آنـــوقت این همه سرباز نابود نمی شد.
.
.
.
غنچه ای که شکــوفا نمی شود ، بـــهار را در خود احتکار کرده است.
.
.
.
قرص مــاه ، مســکن عشاق است…
.
.
.
تصمیم داشت با یک گل به خواستــگاری دختر مربی فوتبال برود…
.
.
.
برای آنکه نفهمد که نــمی فهمد ، خودش را به نفهمی زد…
.
.
.
بعضی از آدمها قبل از اتــمام تاریخ مصرفشان فاســد میشوند…
.
.
.
بعضی ها خوب حرف مـــی زنند و بعضی ها حرفِ خوب می زنند….
.
.
.
پروانه برای اینکه نسوزد شمع را فـــوت کرد….
.
.
.
سیب زمینی خاکــی تـــرینِ میوه هاست….
.
.
.
از بیم طلوع خــورشید موهای شب یــک پارچه سفید شد….
.
.
.
خیلی ها از گــرسنگی فقط حرص میخورند….
.
.
.
درخــت باردار با خوردن سنگ ، فارغ شد….
.
.
.
کفشم را در نــمی آورم چون می ترسم کسی پا توی کفشم کند….
.
.
.
وقتی کــاری از دست شما ساخته نیست ، از پاهاتون کمک بگیرید….
.
.
.
برای جلو گیری از مسمومیت فکر ، افکارش را سمپاشی کـــرد….
.
.
.
خـــیلی از موشها حتی به گربه ها هم مــحل سگ هم نمی گذارند…
.
.
.
من ســیگار را آتــش میزنم و سیگار هم به تلافی ، سلامتی ام را …
.
.
.
بـــا مرگ مغزی افکارش یتیم شد….
.
.
.
در شــهر کورها ، زیبایی تــنها یک واژه است !